Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-07@09:51:20 GMT

«ساجی»؛ روایتی از نبرد عشق و جنون

تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۵۵۹۱۸

«ساجی»؛ روایتی از نبرد عشق و جنون

کتاب «ساجی» شامل خاطرات نسرین باقرزاده نوشته بهناز ضرابی‌زاده که چاپ پنجم آن، همزمان با سالروز آزادسازی خرمشهر امسال، با طرح جلد و صفحه‌آرایی جدید توسط نشر سوره مهر روانه بازار کتاب شد.

این کتاب دربردارنده خاطرات نسرین باقرزاده است؛ دختری خرمشهری که همراه با همسرش بهمن باقری زندگی خوبی در شهرش داشته و هرگز فکر نمی‌کرده جنگ وارد خانه‌اش شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما به ناگاه با شروع جنگ معادله‌هایش به هم می‌ریزد. باقرزاده روزهای ابتدایی جنگ را در خرمشهر سپری می‌کند، سپس مجبور به ترک خرمشهر می‌شود و همراه دیگر زنان خانواده به شیراز می‌رود، ولی مردها در خرمشهر می‌مانند و از شهر حفاظت می‌کنند.

روایت این‌کتاب را باید روایت زندگی در روزهای جنگ نامید؛ روایتی که در آن تصویری متفاوت از حضور زنان در جنگ و همراهی آنان پابه‌پای مردانشان ارائه شده است. «ساجی» از پیش از آغاز جنگ و سال‌های کودکی راوی آغاز می‌شود و با آغاز جنگ اوج می‌گیرد و روایتی تازه و زنده از مقاومت در خرمشهر و دفاع مقدس پیش روی مخاطب می‌گذارد.

بهناز ضرابی‌زاده نویسنده این‌کتاب، پیش‌تر آثاری چون «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» را در کارنامه ثبت کرده و این‌بار سراغ یکی از زنان خرمشهری رفته و روایت او از روزهای جنگ و دفاع را برای مخاطب تدوین و تالیف کرده که در آن تصویری دیده نشده از زندگی زیر خمپاره و آتش به نمایش درآمده است. تاکنون دو ترجمه به زبان‌های انگلیسی و عربی از این‌کتاب منتشر شده تا مخاطبان این دو زبان نیز از خاطرات دختری ایرانی که در گیرودار جنگ زندگی را ادامه داده و کم نیاورده باخبر شوند.

کیانوش نورشاهی از علاقه‌مندان و پژوهشگران حوزه کتاب و ادبیات دفاع مقدس، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، به معرفی و مرور این‌کتاب پرداخته است.

مشروح متن این‌یادداشت در ادامه می‌آید:

قصه غصه که شیرین نمی‌شود، حتی اگر آن را از زبان گرم و گیرای نسرین‌بانوی جنوبی همسر شهید بهمن باقری بشنویم. داستان «ساجی» به قلم بهناز ضرابی‌زاده با رنج، بیماری و آوارگی در دوران شیوع تیفوس آغاز می‌شود. تا دوره ویرانی‌های جنگ جهانی دوم ادامه می‌یابد و با پایان این جنگ می‌رسد به آغاز فصل آرامش، چشیدن مزه زندگی، حکایت کودکانه‌ها و جست و خیزهای شیرینش، عروسی‌ها و مهمانی‌های شاد و رنگارنگ و... . اما گویی آرامش پایی گریزان دارد از این زندگی. در اوج شادی و فراغت کودکانه امواج دریا پدر نسرین ۸ ساله را از او می‌رباید. نسرین که پدر را عاشقانه دوست دارد به شدت آزرده و افسرده می‌شود. اما با وجود سن کمش حرارت عشقی پاک دلش را گرم می‌کند.

با آغاز عشق بهمن و نسرین عطر نفسی تازه در قصه می‌پیچد و شادمانی‌های هر چند کوتاه داستان آغاز می‌شود تا او در شانزده سالگی‌اش به وصل بهمن می‌رسد. آن روز صبح که چشمانش را گشود خانه پر بود از شور و حرارت رفت‌وآمدها. ریسه‌ها و چراغانی‌های حیات و بوی گلاب و نقل و شیرینی برایش نوید وصل را به ارمغان آورده بود. اینجاست که دلت می‌خواهد کتاب را ببندی و قصه همین‌جا تمام شود تا نسرین همیشه در کنار شوهر و بچه‌هایش به خوبی و خوشی زندگی کند و این چه شیرین سرنوشتی بود برای نسرین اما اینطور نمی‌شود.

قصه با دمیدن شیپور جنگ ایران و عراق رنگ دیگری می‌گیرد. از اینجا به بعد خواننده چندین فصل را همپای نسرین و بهمن یک نفس زیر آتش موشک و خمپاره، بوی خون و ضجه‌های زنان و کودکان می‌دود. در ادامه با سختی‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی آنها که گاه بسی نفس‌گیر است، همراه می‌شود. اتفاقا ضرابی‌زاده، که با تبحر حوادث ابتدایی قصه را سلسه‌وار بیان می‌کند و از آنها سریع می‌گذرد، در این مقطع با طمأنیه بیشتری از قبل داستان را پیش می‌برد و هنرمندانه مخاطب را با خود می‌کشاند تا دل جنگ و گریزها و دربه‌دری‌های نسرین و خانواده‌اش.

همچنان در این میان جریان ممتد عشق بین نسرین و بهمن می‌شود چاشنی شیرین این قصه تلخ. تلخی قصه مشهود است ولی عاشقانه‌ها، پایمردی‌ها و مقاومت‌ها با انرژی مرموزی خواننده را با خود بیش از پیش همراه می‌کند. بعد هم داستان می‌رسد به غمناک‌ترین فصلش، یعنی ماجرای مرگ ساجی، کودک چند ماهه بهمن و نسرین و اوج نبرد سخت بین عشق و جنون. در جایی نسرین این‌طور روایت می‌کند: «مهره‌های رنگارنگی که روی میز کوچک جلو کالسکه بود را بوییدم. بوی دست‌های کوچک و تپل ساجده را می‌داد. یک آن همه چیز از چشمم افتاد. از بهمن بدم آمد. حس کردم ساجده فدای او و راهش شد، فدای خرمشهر، فدای آبادان، فدای هدف و آرمان‌های بهمن، از جنگ نفرت داشتم.»

این نبرد برای بهمن هم در رویارویی با این سوگ به اوج می‌رسد، جایی که به نسرین می‌گوید «منو حلال کن. من روسیاهم. به همتون بد کردم؛ به تو، به بچه‌هام، به ساجی. ساجی‌م از دستم رفت. نسرین دعاکن من هم بمیرم. دعا کن خدا از من راضی بشه.» بعد هم او که سودای دفاع از خاکش را در دل دارد، مهر نسرین و فرزندان امانش را بریده است، مدتی بعد با شهادتش می‌شود پیروز این میدان.

«ساجی» و روایت‌هایی از این دست، نشان می‌دهند چه‌طور زنان در روزهای جنگ دوشادوش مردان مبارزه کردند. مبارزه‌ای جانانه که در آن همسری، مادری، خواهری و فرزندی را در کنار رزمنده‌ها ایفا کردند و چراغ زندگی را در دل جنگ روشن نگه داشتند.

مهر/

 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: ضرابی زاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۵۵۹۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جای خانواده‌های این جانبازان در بهشت است

نویسنده نمایشنامه «رازی بین من و تو» با اشاره به مراحل پژوهش برای تکمیل این نمایشنامه، از سختی شرایط زندگی جانبازان اعصاب و روان گفت. - اخبار فرهنگی -

محمدرضا امیرخانی، نویسنده نمایشنامه «رازی بین من و تو» در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به محتوای این اثر گفت: این کتاب داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که در جوانی عازم جبهه می‌شود. «علی» شخصیت اصلی این کتاب است که در جبهه در اثر موج انفجار آسیب می‌بیند و از آن دوران این توهم را دارد که همرزم و دوست خود را کشته است.

این نویسنده با بیان اینکه شخصیت اصلی کتاب «رازی بین من و تو» نماینده‌ای از جانبازان اعصاب و روان است، ادامه داد: برای نگارش این کار ابتدا باید پژوهشی میدانی درباره جانبازان اعصاب و روان و دشواری‌هایی که خانواده‌های آنها دست و پنجه نرم می‌کنند، انجام می‌شد؛ به همین دلیل با همکاری یکی از روانشناسان با تعدادی از همسران این جانبازان با گفت‌وگو پرداختیم تا با اهم دغدغه‌های آنها پی ببریم.

امیرخانی با بیان اینکه جای خانواده‌های این جانبازان در بهشت است، یادآور شد: خانواده‌های این دسته از جانبازان با مشکلات مضاعفی روبرو هستند، اما مانند گذشته عاشقانه زندگی می‌کنند. در پژوهشی که انجام شد، متوجه شدیم با وجود اینکه این مشکلات هست و گاه برخوردهای نامناسب هم دیده می‌شود، اما همسران این جانبازان صبور و مهربان در کنارشان ایستاده‌ و آنها را تنها نگذاشته‌اند.

3 نمایشنامه جدید در نمایشگاه کتاب

امیرخانی با بیان اینکه تلاش کردم در این کتاب با نگاهی انسانی و نه شعاری به مقوله جنگ و زندگی جانبازان بپردازم، افزود: ما هرچه در زمینه دفاع مقدس کار کنیم، کم است. جوانان امروز ما از ایثاری که این جانبازان کردند و برای افتخار کشور و ملت جان خود را کف دست گذاشتند، اطلاعی ندارند. باید در قالب آثار هنری و ادبی مطرح شود که چرا با وجود اینکه گاز اعصاب در زمان جنگ جهانی دوم اختراع شد، در آن زمان استفاده نشد و در جنگ تحمیلی به کار گرفته شد؟ ایران چگونه مقابل کشورهای متعدد که مستقیم و غیر مستقیم در این جنگ حضور داشتند، ایستاد؟ ...

نویسنده کتاب «رازی بین من و تو» در پاسخ به این پرسش که چقدر از داستان احمد دهقان با عنوان "من قاتل پسرتان هستم" الهام گرفته‌اید، گفت: به هیچ عنوان اینطور نبوده است، اگر شباهتی وجود دارد، ناخودآگاه بوده است. این کتاب، دهمین اثری است که من منتشر می‌کنم.

نمایشنامه «رازی بین من و تو» به قلم محمدرضا امیرخانی برای اولین‌بار از سوی انتشارات سوره مهر در سی و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌گیرد.

انتهای پیام /

دیگر خبرها

  • کتاب رضای انقلاب به بازار نشر راه یافت
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • روایت زندگی محمد دبیر سیاقی در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • روایتی متفاوت از مصطفی رحماندوست درباره ننه سرما + فیلم
  • انتشارات بین‌الملل با ۶۰ عنوان کتاب جدید در نمایشگاه کتاب
  • پایان تصویربرداری فیلم «ویلای موروثی»/ روایتی از زندگی یک باغبان
  • جای خانواده‌های این جانبازان در بهشت است
  • تدریس مشق عشق در یک مدرسه عشایری+ فیلم و عکس
  • وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
  • جنون گل هفتاد متری شهاب زاهدی!